برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 10
به این شبهای پر از تکرار دلتنگی
عادت نمیکنم
تو را از دلِ رازهای سکوت
از دل ِ قصه های تاریخ
بیرون خواهم کشید
بگذار دیوارهای قد کشیده فاصله
بر این خانه
پرده ضخیمِ سایه های مرگ را
به رخم بکشد
بگذار دنیا برای آرزوهایم قفس بسازد
اصلا بگذار
اشارات کلامم رازم را بر ملا کند
تو ک باشی
آرام از کنارِ دشواریها عبور خواهم کرد
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 3
حوصلهِ صبر به گردِ شمع جان
پروانه وار سوخت
تا آن تماشاگرِ صبور
با دستهای مهربانش
از گوشه دلگیرِ و تاریک ذهن
به سمتِ نور
اسرارِ خفته در پیراهنِ آسوده گی را هویدا کند
پرده ها از پنجره حیرت و عزلتِ اندوه کنار رفت
و من لبخند زنان ...
خاطرات را به تقدیر.... گره کور زدم !
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 6
ای یگانه ترین عاشق
زمین خاکی دلم
پر از جوانه های یادِ توست
بیا و بقدر جرعه ای احساس بنوش!
شرابِ صد ساله چشمانم
عجیب طعمِ شیرینِ عشق میدهد
دلتنگم ...
دلتنگِ آن قاصدکانِ شرمسار ...
قاصر از درکِ فهمِ رنج
ک هر شب کلامم را تا اقیانوسِ چشمانت
نخوانده ...باز میگردانند
بیا جانِ دلم ...
بیا و از شرابِ جانم جرعه ای احساس بنوش
ک سخت بی تابم !
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 14
غریبانه در کُنجِ اشعارِ سوزان
ترا خط به خط از لابلای افکارت بیرون میکشم
و با دیدگانی خسته از انتظار
بر غربتِ کتیبه عشق میبارم
کاش میدانستی ...کاش میدیدی...
کبوترانِ معصومِ پشت پنجره
سهمِ دلدادگی شان را چگونه ..عاجزانه
از آن خانه سرد و متروک طلب میکنند
کاش میدانستی ...
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 10
و من هزاران بار
در عمیق ترین لحظه شب
از جام خالی نگاهت مست شدم
و هزاران بارتر ...
خوابِ آسوده عشق دیدم
تا به تو بفهمانم....تا بدانی..
ک بی نهایت بار " دوستت دارم "
کتیبه گواه پریشانی بستری ست
ک فکر میکرد ....
تنها ...یک جرعه آب
یک آینه ...
سالها علاقه و اشتیاقِ جان را
در خود منعکس خواهد کرد
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 17
عشق یعنی اسارتِ احساس
در کتیبه ای ک با طنین گامهایت
دل رعشه های دل را
به انتظار نشسته .
احساسی ک فکر نمیکند ...نمیبند...
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 5
ای هماغوشِ رویای پر تکرارم
در فراموشی زمان ...
هر شب در پسِ سکوت و آرامشِ خیال
بی خبر از حسرتِ و نیاز
از لبانِ گرم و خاموشت شراب ناب مینوشم
تا هر صبح کمندِ خاطرم
دستانت...دل ت را به زنجیر بکشد
آسمان چشمانت عجب هوایی دارد
دلم را سخت هوایی کرده
زمستانِ یادت را بهاری کن
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 8
در من...
عاشقانه هایی بی پروا
بر بستر کوچه بن بستِ رابطه
پریشانند !
در تو...
خشمی عظیم
داس بدست
خوشه های عشق را درو میکند
جانِ دلم ...تو بگو
حجابِ حوصله محبت را
چ وقت با بوسه ای داغ بر سرم میکشی ؟
در حضور کدام کلامِ برهنه
مرا از صفوفِ غرور ...بغض
به بهشتت راه میدهی ؟
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 11
برچسب : نویسنده : bpacification6 بازدید : 10